مطالعات زنان
عاطفه رحمانی؛ محسن بدره؛ زهرا میرحسینی
چکیده
خودکشی یکی از دیربازترین پدیدارهای جوامع انسانی است و از آنجا که طبعاً باید در چارچوب روانشناسی اجتماعی هر جامعه و جماعتهای فرعیتر خود مطالعه و فهم شود، تاکنون بخش مهمی از مطالعات اجتماعی خودکشی، متمرکز بر خودکشی در مناطق عشایری و روستایی بوده است. چندسالی است آمار قابلتوجه خودکشی و بهویژه خودسوزی زنان در منطقۀ دیشموک استان ...
بیشتر
خودکشی یکی از دیربازترین پدیدارهای جوامع انسانی است و از آنجا که طبعاً باید در چارچوب روانشناسی اجتماعی هر جامعه و جماعتهای فرعیتر خود مطالعه و فهم شود، تاکنون بخش مهمی از مطالعات اجتماعی خودکشی، متمرکز بر خودکشی در مناطق عشایری و روستایی بوده است. چندسالی است آمار قابلتوجه خودکشی و بهویژه خودسوزی زنان در منطقۀ دیشموک استان کهگیلویه و بویراحمد، بازتاب رسانهای گستردهای یافته است. این پژوهش در پی آن بود تا بهوسیلۀ روش کیفی پدیدارشناسی به شیوۀ گئورگی و با ابزار مصاحبۀ نیمهساختیافته، خودکشی در این منطقۀ روستایی-عشایری را مطالعه و بررسی کند. نمونۀ پژوهش، هدفمند و متشکل از افرادی است که خودکشی ناموفق داشتهاند و یا یکی از نزدیکانشان خودکشی منجر به مرگ داشته است. محققان در فهم ادراکات مصاحبهشوندگان از علل و زمینههای اقدام به خودکشی در این منطقه به پنج مقولۀ اصلی: 1) عدم آگاهی و مهارت مدیریت زندگی؛ 2) عدم رضایت از زندگی خصوصی؛ 3) رسیدن به احساس بنبست و گیرکردن در زندگی اجتماعی؛ 5) زمینههای شخصیتی و سطحی بودن برخی باورهای دینی؛ رسیدهاند که هرکدام جداگانه در بخش یافتهها به مفاهیم جزئیتر تفکیک و به نقلقولهایی از مصاحبهشوندگان مستند شدهاند. سرانجام، این مقولهها با بخشی از ادبیات نظری خودکشی مقایسه شده و نویسندگان پیشنهادهایی برای پیشگیری از خودکشی ارائه دادهاند.